سریال تلویزیونی یاغی با پشتیبانی تبلیغات سنگین، نقض همه آداب و نزاکت گفتاری و با بکارگیری اوج تجمل، توانست خود را تا حدی در دل مخاطبان جای دهد.

 اما آنچه بیش از همه یاغی را برجسته کرد، استفاده از دو فاکتور همزادپنداری اجتماعی و تکنیک تضاد مطلق، اکثر آحاد جامعه علاقه های شخصی خود را دنبال می کنند، از طرفی یک کشش درونی ارتکاب و یا تمایل به بزه دارند تا جایی که فرهنگ عمومی جزء این نیست، به تصویر کشیدن سبک زندگی و تمایلات آنها بالطبع احساس همزاد پنداری را در آن ها بیدار کرده و جذب سوژه میشود، تماشاگر، داستان روزمره خودش را در سریال دنبال میکند.

پرجاذبه ترین رویدادهای اجتماعی آنجاست که دو امر متضاد در کنار هم قرار بگیرند، جاذبه ای که هیچگاه کهنگی ندارد، آمدن شب و روز به دنبال هم، جاذبه دو جنس متضاد (زن و مرد) و . ، کنار هم چیدن دو محله؛ یکی پرجمعیت و پر هیاهو و کاملا ناایمن، دیگری آرام و خلوت و در امنیت کامل - زندگی در آلودگی و کثافت، خانه ها های کوچک و محقر به گونه‌ای که آبتنی در عقب وانت مشما زده ویا کباب کردن بال مرغ در پشت بام، رفتاری لاکچری محسوب می‌شود و در مقابل خانه های مجلل با اتاق‌هایی که قابل شمارش نیست و سر و ته آن با آن لوستر ها و پله های آنچنانی پیدانیست، یکی در اوج ثروت و غرق در پول و دیگری گرفتار و غرق در کثافت و معطل قوت لایموت، به کار بردن ادبیات چاله میدانی درمقابل گفتار آراسته و مهندسی شده، زیبایی چهره بهمن پولدار در مقابل چهره کریه و زشت اسی قلک مفلوک .

محمد کارت با ساخت این فیلم درام، برگرفته از رمان سالتو و با آب بستن به این سریال توانست آن را تا ۲۰ قسمت کش دهد، به نظر می رسد کارگردان مایل بود، قسمت های این سریال را طولانی تر کند، حالا یا هزینه های ادامه سریال تامین نگردیده یا حوصله کارگردان به سرآمده، لذا همه آنچه را که می خواست در قسمت های طولانی تری به نمایش بکشد، در دو قسمت آخر خلاصه کرده، از طرفی فیلمساز همانطور که توانست در یک اقدام ناشیانه، سوژه اقتباس رمان سالتو را پنهان کند، توانسته طی چند قسمت متوالی، شخصیت بهمن را کاملا از مخاطبین پنهان کند، تا با رونمایی از چهره پلشت بهمن، مخاطبین را در یک شوک سنگین فرو ببرد، چراکه مخاطب به شدت جذب شخصیت نو دوستانه و خیرخواهانه، ادبیات و چهره زیبای بهمن شده بود.

باید گفت یاغی با یاغی گری خاصی توانسته اثرگذاری هایی هم داشته باشد، از جمله؛ فروش رمان سالتو، افزایش ثبت نام در کشتی، خرید ساز هنگ و استعمال تتو یاغی، به صورت محسوسی افزایش دهد‌، اما متاسفانه نتوانست در دل مخاطبانش ارزش آفرینی محسوس و قابل دفاعی خلق نماید، سازنده با استفاده بیش از اندازه از واژه های ممنوعه و به کارگیری اراذل و اوباش و همچنین تو در تو بودن لایه‌های بیش از اندازه این فیلم نتوانسته فلسفه و پیام مشخصی که حاوی ارزش های ملی و دینی و انسانی باشد، از این فیلم ارائه نماید، یعنی اگر سازنده یاغی به معنای واقعی به دنبال ساختن یک چهره قهرمان خود ساخته بود، باید بداند هیچگاه یک نهال دستکاری شده و یا بذر به لجن کشیده شده نمی تواند به درختی تنومند تبدیل گردد.

جاوید برخلاف نام بامسمایش در ده‌ها لجن و کثافت مالیده شده، طبیعتاً شخصیت ساخته شده و ممتازی از آب در نمی آمد و بیش از میل به کشتی و تاتو واژه یاغی، الگوی دیگری برای مخاطبینش خلق نکرد.

و اما پایان این سریال؛ همانطور که از نام فیلم پیداست،هیچ تعهدی به پایان شرافتمندانه و ارزش آفرین وجود ندارد و به بدترین شکل ممکن یعنی بدون هیچ دستاورد خاصی این فیلم به پایان میرسد، به گونه‌ای که نه جاوید به جایگاه شاخصی می رسد و نه بهمن و اکبرمجلل به سزای عمل و مجازاتشان می رسند و نه سرنوشت طلا مشخص میشود و از طرفی بزرگترین باند کوکائین و قاچاق کشور با بدترین نمایش از درایت و هوش پلیس یا همان پلیس لومپن بی سرانجام می ماند.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها